موسیقیدانان و رامشگران عصر ساسانی_قسمت دوم
ادامه:
(موسیقیدانان)
گویند باربد برای هرروز از هفته آهنگی ساخته بود که آنرا«هفت خسروانی»میگفتند و این آهنگ های هفت گانه در کتب تاریخی و موسیقی اسلامی بنامطرق الملوکیه مشهوراست(مسعودی در عروج الذعب باربدرا مخترع طرق الملوکیه) دانسته و گفته است نغم و ایقاعات و مقاطع و طرق الملوکیه(هفت خسروانی)از ایرانیان آمده است و نام آنهارا چنین نوشته:
هفت خسروانی
«اسکات»،«بهار»،«امرس»،«ماداروستان»،«سایکاد»،«سم»،«جوهران»وبرای هرکدام تعریفی نوشته و این هفت نغمه دارای ضرب(ایقاع)مخصوص بوده است.آقای حسینعلی ملاح مینویسند:در عصربهرام پنجم ساسانی حکم برآن شد که الحان موجود از لحاظ پرده های سازنده بررسی شود و آنها که از نظر «دور»یا«گام»شبیه یکدیگرند دریک واحد قرار گیرند.براین اساس هفت«واحد»یا«گام»یا«دور»یا«مقام»یا«دستگاه»بدست آمد که این واحد ها چنین نامگذاری شد:
بهار،بندستان،آمپرین یاآفرین،مادزوسپان(یاماه دربستان)،ششم،گوه،اسپراس،این هفت واحد چون به فرمان خسرو استخراج گردیده بود«خسروانی»نامیده شد.(ر.ک.به حسینعلی ملاح،تصنیف،مجله هفت هنرشماره34سال1349)همچنین برای هرروز ازسی روز ماه لحنی ساخته بود که بنام«سی لحن باربد»معروف است(معروف است باربد از صدلحن مورد عمل خود سی لحن را انتخاب کرده بود.) ، وبرای سیصد وشصت روز سال اوسطایی(عده روزهای سال پارسیان قدیم بدون خمس(خمسه مسترقه یا پنجه ی دزدیده،پنج روز اضافی سال.)سیصدوشصت لحن ساخته بود(مستوفی،حمدالله«تاریخ گزیده»وهرروز یکی را انتخاب میکرد.حکیم نظامی در خسرو و شیرین گوید:
زضددستان که اورا بود دمساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز
ونیز می گوید:
مغنی ره رامش جان بساز نوازش کنم ز آن رهن دلنواز
چنان زن نوا از یکی تا به صد که در بزم خسرو زدی باربد
این دستان را که نظامی نام برده در صدر اسلام معمول بوده وآنرا«مائه مختار»می گفتند که باربد سی لحن آنرا برای سی روز از ماه انتخاب کرده بودد.کتب ادب و فرهنگ هاسی لحن باربد را نوشته و درآن اختلاف دارند.فرهنگ جامع(تالیف کریم بن مهدیقلی تبریزی معاصر فتحعلی شاه و محمدشاه قاجار)،سی لحن باربد راچنین مینویسد:(آرایش خورشید)یا(آرایش جهان)،(آیین جمشید)،(اورنگی)،(یاغ شیرین)،(تخت طاقدیس)،(حقه کاووس)،(راحه روح)،(رامش جان)،یا (آرامش جهان)،(سبزدرسبز)،(شادروان مروارید)،(شبدیز)،(شب فرخ)یا(فرخ شب)،(قفل رومی)،(گنج بادآود)،(گنج گاو)یا(گنج کاووس)،(گنج سوخته)یا(گنج ساخته)،(کین ایرج)،(کین سیاوشان)،(ماه برکوهان)،(مشکدانه)،(مروارید نیک)،(مشک مالی)،(مهرگانی)،(ناقوسی)،(نوبهاری)،(نوشین باده)،(یا باده نوشین)،(نیمروز)،(نخجیرگانی؛ومینویسد شیخ نظامی الحان دوم و هفتم و بیست و هفتم را نگفته و چهار دگر ذکر کرده و آن چهار غبارتند از:(ساز نوروز)،(غنچه کب در)،(فرخ روز)،(کیخسروی)که مجموعاًسی و یک لحن می شود.
(موسیقیدانان)
کتب و فرهنگ ها در باب سی لحن باربد اختلاف دارد اشعار نظامی را نقل میکنیم:
نظامی
(موسیقیدانان)
درآمد باربد چون بلبل مست گرفته بربطی چون آب در دست
(در بعضی نسخه های قدیمی بیت آغاز این است:«ستای باربد آواز درداد/سماع ارغنونی سازدرداد»و نوشته اند که لحنی از موسیقی و تنبوری که سه تار داشته نیز به همین نام است و دربعضی نسخه ها سه تار نوشته اند.چئن هنوز دربعضی نواحی ایران مثل شمال رشته و نخ را«تا»گویند و ازآنجا که درقدیم گذشته بجای مفتول و سیم ابریشم تابیده بکار میبردند باید سه تا و سه تای تام همان ساز معروف«سه تار»باشد نه یکی از الحان موسیقی
تنی چون موی شده زرد و زار و نالانم ز تاب حادثه همچون بریشم تنبور
(امیرشاهی سرطری سده نهم)
(موسیقیدانان)
ز صد دستان که اورا بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز
چو یاد از«گنج»بادآورد راندی ز هربادی لبش گنجی نشاندی
ز«گنج سوخته»چو ساختی راه ز گرمی سوختی صد گنج را شاه
چو«گنج گاو»را کردی نواسنج برافشاندی زمین هم گاو و هم گنج
(در بعضی نسخه ها:چو گنج کاروان)
(موسیقیدانان)
چو«شادروان مروارید»گفتی لبش گفتی که مروارید سفتی
چو«تخت طاقدیسی»ساز کردی بهشت از طاق هاآغاز کردی
چو«ناقوسی»براورنگ آمدی ساز شدی اورنگ چو ناقوس آواز
(در بعضی نسخه ها(چو اورنگی و ناقوسی زدی ساز)ضبط کردند.«ناقوسی»نام لحن بیست و ششم از سی لحن باربد است و آنرا از صدای ناقوس ترسایان اقتباس کردند.«آنند راج»)
چو قند از«حقه کاوس»دادی شکرکالای اورابوس دادی
چولحن«ماه برکوهان»گشادی زبانش ماه و هم اختر فشاندی
(در بعضی نسخه ها«چو لحن ماه برگوهر گشادی زبانش ماه برکوهان نهادی».
چو زد ز«آرایش خورشید»راهی درآرایش بدی خورشید ماهی
(در بعضی نسخه ها مصراع اول بدین صورت است:«چو ز آرایش زدی خورشید راهی»یا«چو می زد رایش از خورشید راهی».)
چو برگفتی نوای«مشکدانه» ختن گشتی ز بوی مشک خانه
چو گفتی«نیمروز»مجلس افروز خرد بیخود بدی تا نیمه ی روز
چو بانگ«سبز در سبز»ش شنیدی ز باغ خشک سبزه بردمیدی
(در بعضی نسخه ها«سبزه در سبزی»آمده است.)
(موسیقیدانان)
چو«قفل رومی»آوردی در آهنگ گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
چو بردستان«سروستان»گذشتی صباسالی به سروستان نگشتی
وگر «سروسهی»را ساز دادی سهی سروش به خون خط بازدادی
چو«نوشین بادی»را در پرده بستی خمار باده ی نوشین شکستی
چو کردی«رامش جان»را روانه ز رامش جان فدا کردی زمانه
چو در پرده کشیدی ساز«نوروز» به نوروزی نشستی دولت آن روز
(در بعضی نسخه ها«تار نوروز»است و در بعضی«ناز نوروز»و صاحببرهان جامع«ناز نوروز» را از نواهای موسیقی نوشته و در ضمن سی لحن باربد،«ساز نوروز»ضبط کرده است و ظاهراً لفظ ساز نباید جزو آواز باشد و اصل این دستان باید«نوروز»باشدکه اکنون هم به همین صورت معروف و رایج است و در کتب موسیقی هم لحنی بنام«نوروز»ضبط شده است)
چو بر مشکوبه کردی «مشک مالی» همه مشکو شدی پر مشک حالی
چو بر گردی نوای«مهرگانی» ببردی هوش خلق از مهربانی
(اکنون گوشه ای در دستگاه«ماهور»مینوازند که به آن«مهربانی»می گویند بعید نیست که در اصل«مهرگانی»بوده باشد.)
(موسیقیدانان)
چو بر«مروای نیک»انداختی بال همه نیکی بدی مروای آن فال
(در بعضی نسخه ها«سال»ضبط شده است،«مروا»بروزن خرما به معنای فال نیک و دعای خیر(آیه راح).)
چو در شب برگرفتی راه«شبدیز» شدندی جمله آفاق شبدیز
چو دستان بر«شب فرخ»کشیدی از آن فرخنده تر شب کس ندیدی
چو بازش رای«فرخ روز»گشتی زمانه فرخ و فیروز گشتی
چوکردی پنجه ی«کبک دری»تیز ببردی خنده کبک دلاویز
چوبر«نخجیرگان»تدبیرکردی بسی چون زهره را نخجیر کردی
چو زخمه راندی از«کین سیاووش» پر از خون سیاووشان شدی گوش
چو کردی«کین ایرج»راسرآغاز زمان را کین ایرج نوشدی باز
چو کردی«باغ شیرین»را شکربار درخت باغ را شیرین شدی بار
چو بر«کیخسروی»آواز دادی به کیخسرو روان را باز دادی
(موسیقیدانان)
(در بعضی نسخه ها این شعر نیست.اگر ابیاتی که در نسخه های قدیمی نیست و این اسامی را در همین ابیات به حساب آوریم تعداد الحان از سی میگذرد.)
(موسیقیدانان)
سی«لحن»و سیصدوشصت«دستان»بوده است و می گوید اساس نواهای قدیم خیلی اهمیت دارد(بعضی آواز های قدیم امروز نیز به همان اسم موجودند،مانند:«خسروانی»،«کیخسروی»،«تخت طاقدیس»،«راح روح»،«ناقوس»،«مهربانی»،«ماهور»و غیراینها(بعید نیست راح روح معرب رامش جان باشد))،و بعضی از آن نواها در مدح پادشاه و در باب گنج های او بوده مثل(خسروانی)،(باغ شهریار)،(باغ شیرین)،(اورنگی)،(شبدیز)،(هفت گنج)(یا به قولی گنج سوخته)،(گنج بادآور)،(گنج گاو)و(تخت اردشیر)؛وچند لحن دیگر درباره کارهای پهلوانان قدیم بوده است مثل:(آیین جمشیدی)،(کین ایرج)،(نوروز کیقباد)،(سیاهوشان)،(کین سیاوش)،(پیکر کرد)و غیره،و نواهایی در مدح بهار و زیبایی طبیعت و تعریف باده و عیش و خرمی مانند(نوبهاری)،(نوروز بزرگ)،(ساز نوروز)،(سبز در سبز)،(گلنوش)،(سروسهی)،(کبک دری)،(پالیزبان)،(آرایش خورشید)،(ماه برکوهان)،(نوشین باده)،(روشن چراغ)،(نوش لبینان)،(رامش جان)وغیره.چنانکه از نام بعضی از الحان برمی آید بخشی از دستان ها جنبه ی مذهبی داشته،مانند دستان(یزدان آفرید)و بخشی جنبه ی تاریخی مانند(کین ایرج)،(کین سیاوش،گنج بادآور)در وصف گنجینه ی کشتی رومی است که شهربه راز،سردار ایرانی،آنرا در کرانه های کشور مصر بدست آورد.و برخی در وصف طبیعت مانند:(نوروز بزرگ)،(آرایش خورشید)،(ماه برکوهان)،(ماه بالای کوه ها)،(سبز اندرسبز)،(وبعضی آهنگ ها برای سوگواری بوده است مانند آهنگی که باربد در مرگ شبدیز(اسب خسروپرویز)ساخته بود،و برخی بنام اشخاص ساخته شده است مانند:(مشکدانه)که نام کنیز شیرین،زن خسروپرویز،بوده است
استاد جلال الدین همایی:
.استاد جلال الدین همایی در تاریخ ادبیاتخود مینویسد:«ضمن مطالعه کتب ادبی و موسیقی چندین پرده،لحن و صوت را بااسامی فارسی دیده اند که قطعاً خیلی از آنها باقی مانده دوره ساسانی است محض نمونه اسامی ذیل ذکر و از مابقی صرف نظر میشود.
«زیرافکند»،«نهضت»،«زیرکشیده»،«نوروز بزرگ»،«بسته نگار»،«زیرکش خاوران»،«راست مایه»،«سازگارنگار»،«گردانیده نگار»،«مرغک»،«گواشت».(شهاب الدین صیرفی در خلاصه ی الافکارمینویسد:«گواشت»دایره هفتاد و یک«اصفهان»است در طبقه دهم و آنرا«اصفهانک»نیزگویند. و در رساله فارابی نوشته شده:«شهناز»از «زیرافکند»خیزد،«حجاز»از «زنگوله»خیزد،«زاولی»از«سایه»خیزد،«گواشت»از «حجاز»می خیزد)درباره بعضی از نواها توضیحاتی داده اند از جمله شبدیز،مشکدانه،خسروانی،سبز در سبز،اورامن،لاسکوی،شادروان،گوشت که بعضی از آنان چنین است:
«بعضی احتمال داده اند که لحن«شبدیز»لحنی بوده است که باربد برای خسروپرویز در مرگ شبدیز،اسب خسرو،ساخته است.(خالدین فیاض شاعر عرب که در اواخر سده اول و اوایل سده دوم هجری نیز میزیسته این داستان را به نظم آورده است.)
«مشکدانه»از جواری شیرین،زن پرویز بوده و این لحن شاید راجع به او بوده است.»
درباره«خسروانی»و«سبز در سبز»می نویسد:«خسروانی»لحنی بوده است که الفاظ آن نثرمسجع بوده است در مدح خسروپرویز(آنرا کیخسروی هم می گویند).«سبزدر سبز»آوازی است مرکب از هشت لحن(خالدین فیاض شاعر عرب که در اواخر سده اول و اوایل سده دوم هجری نیز میزیسته این داستان را به نظم آورده است.)
«اورامن»یا«اورامنه»نوعی از خوانندگی و گویندگی بوده است مخصوص پارسیان و شعر آن به زبان پهلوی بوده،جمع اورامن«اورامنان»است.صاحب المعجم در یکی از فروع بهرهزج(مفاعلین مفاعلین فعولن)مینویسد:این خوشترین اوزان فهلویات است که ملحونات آنرا اورامنان خوانند»ودر بحر مشاکل(وزن «فاعلن تن مفاعیلن فعولن»مشاکل محذوف است شمس قیس رازی در المعجم می گوید بیشتر شعرا بحرهزج و بحر مشاکل را در هم می آمیزد و مصراعی از آن برهم می بندند ونیز می گویند مفاعیلن فعولن،بحر هزج مدس محذوف است.)مینوید:«کافه اهل عراق را به انشا و انشاد ابیات پهلوی مشعوف یافتم و به اصغا(شنبدن،گوش دادن)و استماع ملحونات آن مولع دیدم بلکه هیچ لحن لطیف وتألیف شریف در آنها آنطور اثرنمیکند که:
لحن اورامن و بیست پهلوی زخمه رود و سماع خسروی
«لاسکوی»اصلاًبه معنی مرغ خوش آواز است و پارسیان یکی از نواهای خود را به این نام خوانده اند چنانکه عربها سجع کلام را از سجع حمام(کبوتر)گرفته اند.
در وجه تسمیه ی«شادروان مروارید»گفته اند که باربد این صوت را برشادروان خسرو خوانده و نام آنرا «شادروان»نهاده و خسرو طبقی از مروارید نثار او کرده است و از این جهت به «شادروان مروارید»معروف گشته است.
«گوشت»(در رساله منقول از فارابی نوشته شده:«شهناز»از «زیرافکند»می خیزد،«حجاز»از «زنگوله»می خیزد،«گواشت»از «حجاز»می خیزد،و «زاولی»از«مایه»خیزد.در فرهنگهای فارسی بروزن الشت ضبط کرده اند و نگارنده آنرا در رساله ی منقول از فارابی و رساله شهاب الدین صیرفی (شهاب الدین صیرفی در کتابخلاصه الافکار فی معرفت الادوارمی گوید«گواشت»دایرههفتاد و یکم اصفهان است در طبقه دهم. و آنرا اصفهانک و گواشت نیز گویند.)«گواشت»یافتم.
روایات موجود،اختراع الحان موسیقی ایران را به باربد نسبت میدهد در واقع این لحن ها و مقام ها پیش از باربد هم وجود داشته ولی بی تردید این آهنگساز بزرگ تاثیری بسزا در موسیقی عصر ساسانی داشته است و این موسیقی را باید سرچشمه ی موسیقی ایران و عرب پس از اسلام شمرد و میتوان گفت هنوز آثاری از الحان باربد در سرزمین های اسلامی مشرق باقی است زیرا شرقیان در این رشته از صنعت بسیار محافظه کارند(کریستین سن)،آرتور،ایران در زمان ساسانیانتر جمه رشید یاسیمی).
در خصوص مرگ باربد روایت های متفاوتی است از جمله نوشته اند:یوسف مغنی شاگرد خود باربد را ازروی حسد به قتل رسانید(ابن قتیبه در عیون الاخبار)،ودیگری نوشته که سرجیس(سرکیس)مغنی برای رقابت در صنعت اورا مسموم ساخت(ثعالبی در غرراخبارملوک الفرس).محمدتقی ملک الشعرا(بهار)قصیده سرای بزرگ معاصر نیز،سی لحن بابدوبعضی الحان را که در شعر نظامی نیامده،در قطعه ای آورده است:
محمدتقی ملک الشعرا
شنیدم باربد در بزم خسرو به هر نوبت سرودی نغمه ای نو
سرودی نغمه با چنگ دلاویز وزآن خوش داشتی اوقات پرویز
شمار جمله الحانی که پیوست بدی در سال شمسی سیصد و شصت
فزون زین پنج گه بودی ز دنبال که خوانندی به جشن آخر سال
از آن الحان خوش سی لحن نامی به شعر خویش آورده نظامی
به اندک اختلاف آن لحن هارا به هر فرهنگ خواهی جست یارا
نخست«آرایش خورشید»بوده دوم«آیین جمشیدی»ستوده
سوم «اورنگی»است ای یاردیرین چهارم راست نامش«باغ شیرین»
به پنجم هست«تخت تاقدیسی» توانی نیز بی نسبت نویسی
ششم را«حقه کاوس»شد نام به هفتم«راح روح»است ای ذلارام
وگرگوید که آن خود راه روح است کزآن ره رح رامش را فتوح است
(موسیقیدانان)
بهار:
(موسیقیدانان)
گمانم کاین دو تازی لحن از الحان بود تفسیر لفظ «رامش جان»
ور از سی لحن لحنی کمتر آید به جایش لحن«فرخ روز»شاید
نظامی هم براین آهنگ رفته است که«فرخ روز» رالحنی گرفته است
بود هشتم همانا«رامش جان» به جای جان جهان هم خواند بتوان
نهم را«سبزه در سبزه»ستودند دهم را نام«سروستان»فزودند
نوای یازده«سرو سهی»دان فرامش کردنش از کوتهی دان
سرود هشت و چارم از خردمند به«شادروان مروارید»افکند
شمار سیزده«شبدیز»نام است «شب فرخ»شب ماه تمام است
سرود«قفل رومی»پانزده دان ده و شش«گنج بادآور»همی خوان
چو «گنج ساخته»باشد ده و هفت که «گنج سوخته»هم در قلم رفت
به هجده«کین ایرج»میزند جوش وز آن نوزده«کین سیاووش»
دو ده را«ماه برکوهان»نشانه بود یک بیست نامش«مشکدانه»
بود«مروای نیک» اندر دو و بیست همان سه بیست نامش«مشکمالی»است
به چار و بیست باشد«مهرگانی» که خوانندش گروهی«مهربانی»
به پنج و بیست«ناقوس»است آری پس آن گه بیست باشش«نوبهاری»
به هفت و بیست«نوشین باده»بگسار به هشت و بیست«رخ بر نیمروز»آر
بود«نخجیرگان»لحن نه و بیست همش قولی دگر«نخجیرگانی»است
سر ام لحن«گنج گاو»است ای خردمند که اورا«گنج گاوان»نیز خوانند
همش خوانند برخی«گنج کاووس» بود این هر سه ره با ذوق مانوس
نظامی حذف کرد«آیین جمشید» ز«راح روح»هم دامن فروچیدپ
هم افکند از میانه«نوبهاری» پس آن گه ساخت لحنی چار،جاری
نخستین کرد باد از«ساز نوروز» که باشد نوبهار آنجا ز نوروز
پس آن گه«غنچه کبک دری»گفت ندانم از کجا این لحن بشنفت
سوم را نام«فرخ روز»داده دگر«کیخسروی»نامی نهاده
چو در این شعرها دقت فزایی تو خود سی لحن را از بر نمایی