03
آگوست
مفهوم سبک در موسیقی : برگرفته از کتاب تاریخ موسیقی غرب،اثری از ری بنت،ترجمه: پیام روشن، انتشارات: موسسه فرهنگی هنری ماهور
مفهوم سبک در موسیقی چیست؟
آهنگساز هنگام تصنیف قطعه ی موسیقی،چند عنصر موسیقایی مهم را بایکدیگر ترکیب می کند
که می توانیم آنهارا اجزای اصلی موسیقی بنامیم.این اجزا عبارت اند از:
ملودی،هارمونی،ریتم،رنگ صوتی،فرم،بافت
ما از واژه سبک استفاده می کنیم تا روش خاصی را توضیح دهیم که آهنگسازان دوره های مختلف و سرزمین های گوناگون برای درهم آمیختن و ارائه ی این اجزای اصلی در موسیقی شان به کارگرفته اند.
چنان که خواهیم دید آهنگسازان در تمام دوره های تاریخ موسیقی از اغلب این اجزا_
اگر نگوییم همه ی آنها_استفاده نموده اند(اگرچه درموسیقی اوایل قرون وسطا هارمونی کاربردی ندارد
و در برخی تصنیفات موسیقی قرن بیستم ممکن است ملودی ای وجود نداشته باشد تا راجع به آن صحبت شود).
درحقیقت روش خاصی که براساس آن این عناصر موسیقایی مورد توجه قرار می گیرند و بایکدیگر ترکیب می شوند،به اثر موسیقی حال
و هوای خاصی می بخشد که سبک آن دوره ی خاص را نشان خواهد داد_
و همچنین نشانه های ویژه ای را به دست می دهد که با توجه به آنها خواهیم توانست سبک و لحن موسیقی آهنگسازان مختلف را از یکدیگر تمیز دهیم.
به عنوان نمونه به دوسبک امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم در موسیقی به طور خلاصه می پردازیم.
امپرسیونیسم در موسیقی
رهبر ارکستر و آهنگساز فرانسوی،پیربولزگفته است:
«موسیقی مدرن با بعداز ظهر یک دیو اثر دبوسی از خواب برخاسته است.»
این اثر اولین قظعه ی مهم دبوسی،ساخته شده به سال1894،به سبکی است که امپرسیونیسم نامیده می شود اصطلاحی که از سبک نقاشی گروهی از هنرمندان فرانسوی که به امپرسیونیست ها معروف اند گرفته شده است.
این هنرمندان به جای آنکه نقاشی خود را به گونه ای ترسیم کنند که«واقعی»،
همانند یک عکس به نظر برسد قصد داشتند صرفاًبرداشتی از واقعیت را ارائه کنند،مانندآنچه چشم در یک نگاه دریافت می کند:
برداشتی که مبتنی بر طرحی کلٌی و مبهم و بازی نور و حرکت است.
دبوسی در آن زمان قصد داشت باموسیقی خود ازسبک سنگین رمانتیک آلمانی فاصله بگیرد.
تمهیداتی که او بااستفاده از آنها این کار راانجام داد قابل مقایسه با تکنیک های نقاشان امپرسیونیست بود.
به همین نحو که آنها با نور و رنگ برخورد می کردند،او نیز با هارمونی ها و رنگ های صوتی سازی رفتار می کرد.
او آکوردها را برای جلوه های رنگی بیانگرشان به کار می گرفت و به غریزه ی موسیقایی خود،و نه قوانین هارمونی متکی بود،بنابراین آکوردهای نامطبوع در آکوردهایی نامطبوع تر حل می شدند یا آکوردهای مشابه(غالباًآکوردهای نهم و سیزدهم)در«جریان های آکوردی»با حرکت موازی پیش می رفتند.
این ترفند،جلوه ای مبهم،سیال و تغییر یابنده به موسیقی دبوسی می بخشد که بااستفاده از گام های نامتعارف تشدید می شود:
گام های مدال،گام پنج نتی پنتاتونیک(که به سادگی با نواختن شستی های سیاه پیانو به دست می اید)و یا گام تمام پرده که بر شش نتی که هرکدام یک پرده بادیگری فاصله دارند بناشده است
(که به وضوح در آغاز پرلود پیانو،شماره ی 2:وُیل_به معنای بادبان ها یا پرده ها_شنیده می شود).
دبوسی در قطعات ارکستری خود ترکیب های نوینی از رنگ های صوتی،ریتم های سیال،بافت های روشن و درخشان و جلوه های جدیدی از نور و سایه ارائه می دهد وضمن پرهیز از طرح های واضح و مشخص،به جای تبیین کردن پیشنهاد می کند.برخی از برترین آثار او درسبک امپرسیونیستی عبارت اند از:بعدازظهر یک دیو،نکتورن ها،تصاویر و لامر(دریا).
از میان قطعاتی که به سبک امپرسیونیستی توسط آهنگسازان دیگر ساخته شده اند می توان بهشب ها در باغ های اسپانیا اثرفایاو کاج های رماز رسپیگی اشاره کرد.
اکسپرسیونیسم در موسیقی
این نیز اصطلاحی است که از نقاشی وام گرفته شده است_
و دراین مورد از اکسپرسیونیست ها که درآغاز قرن بیستم در وین کار می کردند.
در طراحی های روشن خویش،این نقاشان درونی ترین تجربیات و تفکرات خویش را بیان می کردند:
ترس های تاریک نهانی و خیالات ضمیر ناخودآگاه که غالباًبیانگر درهم شکستگی ذهنی بودند.
اکسپرسیونیسمدر موسیقی به صورت مبالغه و حتی انحراف از سبک دوره ی پایانی رمانتیسم آغاز شد و در آن آهنگسازان شدیدترین نوع بیان احساس را درموسیقی خویش بکار گرفتند.
ازمیان آنهایی که به سبک اکسپرسیونیسم موسیقی تصنیف کردند می توان به آرنولد شوئنبرگ(که خود نقاش نیز بود)و شاگردانش:
آلبان برگ و آنتون وبرن اشاره کرد.این سه که در وین کار می کردند،به نام اعضای«مکتب وینی جدید»شهرت یافتند.
در مرحله آغازین،موسیقی اکسپرسیونیستی بر هارمونی هایی مبتنی بود که به شکل فزاینده کروماتیک می شدند و بعدها به پیدایش آتنالیته انجامید:طرد کامل گام یا تنالیته.موسیقی اکسپرسیونیستی در شکل تنال آن با هارمونی های شدیداً دیسونانت،ملودی های آشفته و از هم گسیخته با پرش های بزرگ،و تضاد شدید و انفجاری ناشی از سازهایی که در انتهای دامنه صوتی خویش نواخته می شوند،مشخص می شود.
شب دگرگون شوئنبرگ،برای سکستت زهی،ساخته شده به سال 1899،پیشگام اکسپرسونیسم بود.او در1908 کوارتت زهی شماره ی دو خود راتصنیف کرد که در موومان های سوم و چهارم آن یک صدای سوپرانو نیز گنجانده شده است.درموومان چهارم است که شوئنبرگ گام را به طور کامل کنار می گذارد و نخستین جسارت را برای حرکت به سوی آتنالیته به خرج می دهد(کلام بخش سوپرانو به شکلی مناسب آغاز می شود:«احساس می کنم نسیمی را از سیاره ای دیگر…در اصوات حل می شوم…»).
از آثار اکسپرسیونیستی مهم دیگر می توان به اینها اشاره کرد:پنج قطعه برای ارکستر،اپوس16 و پیرو در مهتاب از شوئنبرگ برای خواننده ی سوپرانو و پنج نوازنده(بخش آوازی به سبکی که او آن را اشپرگسانگ می نامد_نیمه گفتاری،نیمه آوازی_نوشته شده است)و همچنین سه قطعه برای ارکستر،اپوس6 و اپرای درخشان وتسک از برگ و پنج قطعه برای ارکستر،اپوس10،از وبرن.درآثار کوتاه و اجرای نت هایی تنها و مجزا می پردازند_به ندرت بیش از سه یا چهارنت به طور رنگ های سازی شکل یافته است(استراوینسکی از آن با عنوان«الماس های درخشان»وبرن یاد می کند).این تکنیک با روش نقاشان نقطه پرداز(مانند سورا)مقایسه شده است که نقاشی خودرا دقیقاً با قرار دادن نقطه هایی بی شمار از رنگ خالص،به جای ضربه های پر وسعت قلم مو،شکل می دادند.
برگرفته ازتاریخ موسیقی غرب
تألیف:رُی بنت
انتشارات:موسسه فرهنگی_هنری ماهور
مفهوم سبک در موسیقی
امپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم
ری بنت
موسسه فرهنگی هنری ماهور
ملودی،ریتم،رنگ صوتی
کتاب تاریخ موسیقی غرب
ترجمه: پیام روشن
آموزشگاه موسیقی چندمضراب
مفهوم سبک در موسیقی